نفرین به تو ای غریبه

 به تو که روزی اشنا ترین لحظه هایم بودی!

سکوت خسته و قلب شکسته ام را ببین با من چه کردی؟

ایا تاوان عاشق شدن و عاشق بودن این است؟!

اگر چنین است پس نفرین بر عشق...

روزگار تنها شدنم را در جاده ی انتظار می گذرانم



تاريخ : شنبه 23 دی 1391برچسب:, | 16:19 | نویسنده : ...... |

نادِر با جُداییَش اَز سیمین golden globe گِرِفت،

تو با جُدایی اَت اَز مَن چه گِرِفتی؟

girl friend ِجَدید آیا؟!



تاريخ : شنبه 23 دی 1391برچسب:, | 16:18 | نویسنده : ...... |

دنياي من


پر از دستهایيست

كه خسته نمي شوند


از نگه داشتن

نقاب ها . . . !



تاريخ : شنبه 23 دی 1391برچسب:, | 16:17 | نویسنده : ...... |


دارم با نبودنـَتـــ كنار مے آيـَم
فقط
با بودنـَتــ كنارَش
كنار نمے آيد دلـَمـ


 

درد ، مرا انتخاب كرد
من ، تــــو را
تـــــو ، رفتن را
...
آسوده برو ! دلواپس نباش
من و درد و يـــــــادت تا ابـــــــد با هم هستيم



تاريخ : شنبه 23 دی 1391برچسب:, | 16:14 | نویسنده : ...... |

این سکوتــــــــ ـــ تلخ دنیایــــ ــ من است

زندگــــــ ــ ـی ام توی روباهایـــ ـــ من است

سلاممــــ ــ توی سکوتــــــ شب بی جوابــــــ موند

دستــــ ــ سردم توی سرمایــــ ــ شبــ ـ ...

بی محبتـــ ــ موند!

سکوتم را نمــ ــ ـی شکنم

بدون صدا اشکــ ـــ میریزمــ ـــ

کســــ ــ ــی اشکـــــم را نمــ ــــی بیند

جز کســــــی که در سکوتـــــ ــ، دلم را می خواند

تو این تاریکــ ـــ ـی شبـــ ــــ

چشمانـــ ـــم را می بندمـــ ــ

شایـــ ـد فقط در رویاهایایم کســــ ـی را ببینـــــم!



تاريخ : شنبه 23 دی 1391برچسب:, | 16:13 | نویسنده : ...... |

بی وفا ، رفتی؟

حرفهای آخرت را زدی و رفتی ؟

میگذاشتی  من نیز حرفهایم را برایت بگویم

لحظه ای صبر میکردی تا برای آخرین بار چشمهایت را ببینم ،

حتی اگر شده در خیالم دستهایت را بگیرم

چه راحت شکستی دلم را ، حتی نشنیدی یک کلام از حرفهایم را ،

چه راحت پا گذاشتی بر روی دلم ،حالا من مانده ام و تنهایی و یک دریای غم

چه آسان دلکندی از همه چیز ، نه دیگر بی تو در این دنیا جای من نیست …

به جا ماند خاطره های شیرین در لحظه های با هم بودنمان و همه ی این خاطره ها در یک لحظه بر باد رفت …
صبر میکردی اشکهای روی گونه ام خشک شود و بعد میرفتی ، حتی تو برای آخرین بار هم که شده آرامم نکردی …

گفتی خداحافظ و رفتی ، چقدر تو بی وفا هستی….



تاريخ : شنبه 23 دی 1391برچسب:, | 16:12 | نویسنده : ...... |

وقتی دستامو گرفت،چشمامو بستم و گفت دوستت دارم

نفهمیدم که من روی صحنه ی تئاترم و اون بازیگر خوبیه



تاريخ : شنبه 23 دی 1391برچسب:, | 16:10 | نویسنده : ...... |

باران را نگاه میکنم...شاید که تو دیده باشی اش...حسرت میخورم

 



تاريخ : شنبه 23 دی 1391برچسب:, | 16:8 | نویسنده : ...... |

دوستت ندارم به اندازه ی اقیانوس، . چون یه روز به آخرش میرسی . دوستت ندارم به اندازی خورشید، . چون غروب میکنه . دوستت دارم . به اندازی روت که هیچوقت کم نمیشه


گاهی اوقات آرزو می کنم ای کاش تک پرنده عاشقی بودم که میان صدها هزار پرنده بتوانم به قله بلند سرزمین هستی برسم و پرواز کان نغمه سر دهم که... من شیدای تو وعاشقانه دوستت دارم

=======================

برای آنکه به طریق خود ایمان داشته باشیم ، لازم نیست ثابت کنیم که طریق دیگران نادرست است . کسی که چنین می پندارد ، به گامهای خود نیز ایمان ندارد . (پائولو کوئلیو

=======================

عشق یعنی خون دل یعنی جفا عشق یعنی درد و دل یعنی صفا عشق یعنی یک شهاب و یک سراب عشق یعنی یک سلام و یک جواب عشق یعنی یک نگاه و یک نیاز عشق یعنی عالمی راز و نیاز

بقیه در ادامه مطلب



ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 22 دی 1391برچسب:, | 22:9 | نویسنده : ...... |

خدایا جهنم هدیه ی فردایت بود ،
پس چرا من امروز میسوزم


این روزها دورم …
دور دور دور …
دارم به خودم فکر می کنم
دارم به خودم فکر نمی کنم


لعنت به تمام کسانی که
تو نیستند ! ولی بوی عطر تو را میدهند


باران یا دوش آب
چه فرقی می کند، وقتی زیر هیچ کدام
عاشقی آواز نخواند


یکی را پرسیدند:
عشق غم است یا شادی ؟
انگشت بر لب نهاد و گفت :
انتظار …



تاريخ : جمعه 22 دی 1391برچسب:, | 22:7 | نویسنده : ...... |

http://up.p30parsi.com/out.php/i20929_PersianStar.org09.gif



تاريخ : جمعه 22 دی 1391برچسب:, | 22:6 | نویسنده : ...... |

http://darkpink.persiangig.com/image/d4163f3048a2%5B1%5D.gif

گفتی٬ بهار که بیاید برمیگردی٬
گفتی٬ اولین باران بهاری که ببارد٬ برمیگردی
گفتی که می آیی٬ با بهار می آیی...

نمیدانی که بهار چگونه بهار را انتظار کشید
نمیدانی که بهار طلوع خورشید را میشمرد
نمیدانی که بهار٬ آرزو میکرد روزهایش شب شود٬
نمیدانی که بهار٬ برایت هفت سین عشق چیده بود٬
نمیدانی که...

آخر فکر میکرد که روز اول بهار باز میگردی٬
فکر میکرد که تو هم دلت برای بهار تنگ شده است٬
فکر میکرد که تو هم مثل بهار٬ منتظر بهانه ای برای آمدن بودی٬
فکر میکرد که تو هم دلت را یک جای دیگر٬ جا گذاشته ای٬
فکر میکرد که ...

بهار آمد ولی تو نیامدی٬
بهار آمد ولی بهار چشم انتظار ماند٬
بهار آمد ولی بهار بوی پیراهن تو را نشنید٬
بهار آمد ولی چشمان بهار به راه ماند!
بهار آمد ولی...

با خود گفتم٬ باران که ببارد می آیی٬ ولی تو نیامدی!
با خود گفتم٬ عاشق بارانی٬ آخر تو خود بارانی٬ ولی تو نیامدی!
با خود گفتم٬ شاید با باران بعدی می آیی٬
با خود گفتم٬ اینبار چشم به آسمان میدوزم٬ شاید باران ببارد٬
باران هم بارید٬ ولی تو نیامدی!

عشق بهار زیر باران خیس شد٬
چشمان بهار همرنگ باران شد٬
تنش بوی باران گرفت٬
سکوتش صدای باران گرفت٬ ولی تو نیامدی!
پشت پنجره اشک ریختم٬
سراغت را از پروانه ها گرفتم٬
نجواهای عاشقانه ام را در گوش قاصدک گفتم٬
از ستاره ها جویای احوالت شدم٬
ولی تو نیامدی!

و امشب باز باران می بارد٬ نازنینم!
می گویند باران رحمت است٬
بوقت باران٬ هر آرزویی کنی٬ اجابت است٬
من تو را از باران میخواهم٬
آخر بهار دارد میرود٬
شاید تا بهار آینده٬ دیگر باران نبارد٬
چرا نمی آیی؟

مگر دلتنگ بهار نیستی؟
مگر عطر یاسها را از یاد پرده ای؟
مگر...

وای اگر برگردی٬ چه میشود!
عطر تنت با عطر یاسهای باغچه که همراه شود٬ حیاطمان بوی بهشت می گیرد٬
اگر برگردی٬ بهار پروانه ها را خواهد گفت که دورت را حلقه کنند٬
اگر برگردی٬ بهار دوباره بهار میشود٬
اگر برگردی رویای بهار باز آفتابی میشود٬

باز امشب٬ هق هق بهار٬ در میان فریادهای باران گم شد٬
باز دست گلی که برایت چیده بودم٬ توی گلدان پژمرده شد٬
باز احساس ترک خورده بهار هزار پاره شد٬
باز...

باز هم چشم انتظارت می مانم٬
می دانم که می آیی٬ با بهار می آیی ... با باران می آیی!



تاريخ : جمعه 22 دی 1391برچسب:, | 22:5 | نویسنده : ...... |

 

همیشه باش که بی تو عذاب میکشم ، نمیتوانم سختی های دنیا را بی تو روی دوش بکشم!
همیشه باش که بدجور نیاز دارم به تو ، باز هم محبتی به قلبم کن که زندگی ام را مدیونم به تو
تو آمدی و عشق را دوباره پیدا کردم ، آن عشق بی معنا برایم بامعنا شد و همین شد که قلبم دوباره جان گرفت
بمان و یاری کن مرا ، تا پایان این راه همراهی کن مرا، نگذار تنها بمانم ، نگذار در این راه بی همسفر باقی بمانم
بیا و در حق دلم عاشقی کن ، بیا و برای یک بار هم که شده عشق را آنطور که هست برایم معنی کن
بس که دلم دست این و آن افتاد کهنه شد ، عمری از احساسم گذشت و پیر شد ،

دیگر نه طاقت دوباره شکستن را دارم ، نه حس دوباره ساختن را.
درک کن ، میترسم ، بس که دلم زیر پاهای بی محبت دیگران افتاد و له شد ،

زندگی برایم یک داستان بدون عشق شد .
تو آمدی و باز هم فکرم درگیر شد ، دلم به لرزه افتاد و لحظات با تو بودن نفسگیر شد
به خدا دیگر طاقت ندارم ، بس که شکسته ام دیگر جایی برای غمهای تازه ندارم ، بس که خسته ام ،نفسی برای فرار از خستگی ندارم
دل بسته ام به تو و نگاهی کن به من ،شک نکن به احساسات قلب من
.
دستانم بگیر و آرامم کن ، با قلب شکسته ام مدارا کن ، اینک که با توام ، اینک که دلم را به دریای دلت زدم و محو امواج توام ، مرا با دستهای خودت غرق نکن
.

همیشه باش که بی تو عذاب میکشم ، امروز از ته دل  با من باش،که بی تو همان تنها و دلشکسته دیروز میشوم


تاريخ : جمعه 22 دی 1391برچسب:, | 22:3 | نویسنده : ...... |

عکس

من فدای قدمهای تو

                     حالا که می روی مراقب باش
                                     تیکه های دلم پایت را نخراشد..



تاريخ : جمعه 22 دی 1391برچسب:, | 22:0 | نویسنده : ...... |

عکس های عاشقانه تنهایی و جدایی



تاريخ : جمعه 22 دی 1391برچسب:, | 21:59 | نویسنده : ...... |

عکس های عاشقانه تنهایی و جدایی



تاريخ : جمعه 22 دی 1391برچسب:, | 21:58 | نویسنده : ...... |

عکس های عاشقانه تنهایی و جدایی

گفتي منو دوست داري تو گفتي عاشق چشمام شدي تو گفتي احساسمو دوست داري تو گفتي قلبت مال منه تو گفتي بوسه هامو دوست داري تو گفتي قصه هامو دوست داري تو گفتي دوست داري نوازشت كنم تو گفتي ميخواي تو بغلم بگيرمت تو گفتي همدرد تو منم تو گفتي همراز تو منم تو گفتي شب و روز من تواي تو گفتي تنها يار من تواي تو گفتي... تو همه اينها رو گفتي ولي من فقط مي گم اگه تو نباشي من مي ميرم



تاريخ : جمعه 22 دی 1391برچسب:, | 21:58 | نویسنده : ...... |

عکس های عاشقانه تنهایی و جدایی



تاريخ : جمعه 22 دی 1391برچسب:, | 21:56 | نویسنده : ...... |

عکس های عاشقانه تنهایی و جدایی

سلامي به عشق شكست خورده ام اگر دوست داشتن تو گناه است پس من بزرگترين گناهكارم و اما عشق تو تمام وجودم را فرا گرفته همگان نهي مي كنند مرا و دوري از عشقت را مي خواهند من ايستاده ام بدون پناه و ياور تنهايي و بي تو بودن سخت است اما من تسليم تقديرم آرام باش تا دلم آرام گيرد..،خدايا بشنو پيام عشق مرا



تاريخ : جمعه 22 دی 1391برچسب:, | 21:55 | نویسنده : ...... |

عکس های عاشقانه تنهایی و جدایی

يه دختر كوري تو اين دنياي نامرد زندگي ميكرد .اين دختره يه دوست پسري داشت كه عاشقه اون بود.دختره هميشه مي گفت اگه من چشمامو داشتم و بينا بودم هميشه با اون مي موندم يه روز يكي پيدا شد كه به اون دختر چشماشو بده. وقتي كه دختره بينا شد ديد كه دوست پسرش كوره. بهش گفت من ديگه تو رو نمي خوام برو. پسره با ناراحتي رفت و يه لبخند تلخ بهش زد و گفت :مراقب چشماي من باش



تاريخ : جمعه 22 دی 1391برچسب:, | 21:54 | نویسنده : ...... |

عکس های عاشقانه تنهایی و جدایی

چنان دل كندم از دنيا كه شكلم شكل تنهاييست ببين مرگ مرا در خويش كه مرگ من تماشاييست مرا در اوج ميخواهي تماشا كن تماشا كن دروغين بودمت ديروزمرا امروز تماشا كن در اين دنيا كه حتي ابر هم نمي گريد به حال ما همه از من گريزانند تو هم بگذر از اين تنها



تاريخ : جمعه 22 دی 1391برچسب:, | 21:53 | نویسنده : ...... |

عکس های عاشقانه تنهایی و جدایی

كـاش قلبم درد تنهايي نداشت سينه ام هرگز پريشاني نداشت كاش! برگهاي آخر تقويم عشق حرفي از يك روز باراني نداشت كاش! مي شد راه سخت عشق را بي خط پيمود و قرباني نداشت.



تاريخ : جمعه 22 دی 1391برچسب:, | 21:52 | نویسنده : ...... |

عکس های عاشقانه تنهایی و جدایی

دل بيتاب من با ديدنت آرام مي گيرد اگر دوري زآغوشم نگاهم كام مي گيرد مرا گر مست مي خواهي نگاهت را مگير از من شب و شمع بود و من بودم و غم شب رفت و شمع سوخت و من ماندم و غم



تاريخ : جمعه 22 دی 1391برچسب:, | 21:50 | نویسنده : ...... |

گفت: مي خوام برات يه يادگاري بنويسم گفتم: كجا؟ گفت : رو قلبت گفتم مگه ميتوني ؟ گفت : اره سخت نيست ‌‌ آسونه گفتم باشه بنويس تا هميشه يادگاري بمونه يه خنجر برداشت گفتم اين چيه ؟ گفت : هيسس ساكت شدم گفتم : بنويس چرا معطلي خنجرو برداشت و با تيزي خنجر نوشت دوستت دارم ديوونه اون رفته ؟ خيلي وقته؟ كجا ؟ نميدونم اما هنوز زخم خنجرش يادگاري رو قلبم مونده



تاريخ : جمعه 22 دی 1391برچسب:, | 21:49 | نویسنده : ...... |

روزي دروغ به حقيقت گفت: مــــيل داري با هم به دريـــا برويم و شنـــا كنيم ، حقيقــت ساده لــوح پذيرفت و گول خورد. آن دو با هم به كنار ساحل رفتند ، وقتي به ساحل رسيدند حقيقت لباسهايش را در آورد . دروغ حيلــــه گـــر لباسهاي او را پوشيد و رفت . از آن روز هميشه حقيقت عــــريان و زشت است ، اما دروغ در لبــــــاس حقيقت با ظاهري آراسته نمايان مي شود.



تاريخ : جمعه 22 دی 1391برچسب:, | 21:48 | نویسنده : ...... |

ادما مثل كتابن ... از روي بعضي ها بايد مشق نوشت ... از روي بعضي ها بايد جريمه نوشت ... بعضي ها رو بايد چندبار خوند تا معنيشونو بفهميم ... و بعضي ها رو بايد نخونده دور انداخت



تاريخ : جمعه 22 دی 1391برچسب:, | 21:47 | نویسنده : ...... |

نكس كه اعتماد مي كند خيانت مي بيند و آنكس كه اعتماد نمي كند خود خيانتكار است.



تاريخ : جمعه 22 دی 1391برچسب:, | 21:46 | نویسنده : ...... |

من آن خزان زده برگم كه باغبان طبيعت رانده مرا به جرم چهره زردم. طبيعت شاداب زمين سرمست همه با يار خود هستند و من تنهاي تنها زتو خواهش كنم مرو هرگز زپيشم كه من ديوانه مي شم. همه هستي من فقط تو هستي دوستت دارم هرجا كه هستي.



تاريخ : جمعه 22 دی 1391برچسب:, | 21:45 | نویسنده : ...... |
خیلی وقت ها ؛

به ناچار از چیزهایی که دوستشان داشتیم ،

دل کندیم وجدا شدیم ....

حالا ببین چقدر در این مصیبت حرفه ای هستیم ؛

که جدایی نادر از سیمینمان در کل دنیا اسکار میبرد ... !

اینجا ایران است ؛

پر از نادر ، پر از سیمین !

پر از جدایی ....

 و اصغر فرهادی خون خورد ؛ تا مارا روایت کند ... !!!



تاريخ : جمعه 22 دی 1391برچسب:, | 21:43 | نویسنده : ...... |

فرق من و تو: گفتي عاشقمي، گفتم دوستت دارم. گفتي اگه يه روز نبينمت ميميرم، گفتم من فقط ناراحت ميشم. گفتي من بجز تو به كسي فكر نمي كنم، گفتم اتفاقا من به خيلي ها فكر مي كنم. گفتي تا ابد تو قلب مني، گفتم فعلا تو قلبم جا داري. گفتي اگه بري با يكي ديگه من خودمو مي كشم، گفتم اما اگه تو بري با يكي ديگه، من فقط دلم ميخواد طرف رو خفه كنم. گفتي ... ، گفتم... . حالا فكر كردي فرق ما اين هاست؟ نه! فرق ما اينه كه: تو دروغ گفتي، من راستشو



تاريخ : جمعه 22 دی 1391برچسب:, | 21:39 | نویسنده : ...... |
صفحه قبل 1 ... 8 9 10 11 12 ... 17 صفحه بعد
  • سیتی جاوا
  • لیموزین