من از قصه زندگی ام نمی ترسم

 

من از بی تو بودن به یاد تو زیستن و تنها از خاطرات گذشته تغذیه کردن می ترسم.

 

ای بهار زندگی ام

 

اکنون که قلبم مالا مال از غم زندگیست

 

اکنون که پاهایم توان راه رفتن ندارد

 

برگرد

 

باز هم به من ببخش احساس دوست داشتن جاودانه را

 

باز هم آغوش گرمت را به سویم بگشا

 

باز هم شانه هایت را مرحمی برایم قرار بده.

 

بگذار در آغوشت آرامش را به دست آورم

 

بدان که قلب من هم شکسته

 

بدان که روحم از همه دردها خسته شده.

 

این را بدان که با آمدنت غم برای همیشه من را ترک خواهد کرد.

پس برگرد که من به امید دیدار تو زنده ام



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:, | 18:27 | نویسنده : ...... |
  • سیتی جاوا
  • لیموزین